ما در تهران فضای سبز و باز برای قدم زدن و گردش پیاده کم داریم. مالکیت خصوصی و قیمت های بالای زمین در شهر، “تملک” زمین برای ایجاد فضاهای عمومی جدید را با هزینه های بالا و مشکل روبرو می کند. اما آنچه موجود هست را که می توان حفظ کرد و نگه داشت و بهتر کرد.
در اینجا با نگاهی به فرهنگ تهرانی ها در پیاده رفتن در شهر، امکانات به راه افتادن یک نهضت پیاده روی در شهر را مختصرا بررسی می کنیم.
در روزگاران قدیم، ۳۰۰ روستا در اطراف تهران کوچک قاجاری و باروی طهماسبی آن بود. و فاصله بین این نقاط واقع بر سرزمین زیبا وکوهپایه ای جنوب البرز، یا مزرعه بود یا بیابان و تپه ماهورهای نرسیده به کوه های البرز. حتی در زمان کودکی من، دماوند از شهر پیدا بود و از هر جای شهر به کوه می نگریستی، انگار در پشت خانه یا باغ همسایه قرار داشت. پس از آن، همچنان در دوره ی قاجار، شمیران و باغ هایش به تدریج توسط اشراف و الیت تهران شکل می گیرند، تا به ییلاق تبدیل شوند، و فضای بینابینی روستاهای قدیمیتر را هم باغساران مسکونی با عمارات زیبای طبقات مرفه تهرانی پر می کندکه بعدها به محلات جدیدتر تبدیل می شوند.
حرکت بین این نقاط آسان نبود. یا کالسکه، یا خر و اسب و قاطر. و هر بار ییلاق قشلاق از شهر به شمرون یکی دو روز طول می کشید.
شهر تهران داخل خندق ناصری و باغ هایش هم قوام و زیبائی سبز و خرم خودش را داشت. کافی است رمان های امیر حسن چهل تن را بخوانیم تا مسیر هائی را که در زمان مشروطه زنان و البته مردان پیاده می پیمودند تا به کانون های انقلاب برسند را دنبال کنیم. همان ها در باغ لاله زار جمع می شدند و شهر پیاده فضاهای عمومی کوچه و خیابان و باغ و گشت خود را داشت. حتی در روز های عید و سیزده به در، اعیان و اشراف درِ باغ های خصوصی خود در گوشه و کنار شهر را به روی دوست و آشنا و ناآشنا می گشودند تا همه فضاهای سبز شهر را در کنار هم به اشتراک گذارند.
با پا گذاشتن اتومبیل به فضای شهری در دوره ی مدرنیزاسیون ابتدای قرن، مدل حرکت در کوچه و خیابان نیز تغییر میکند. البته درقدیم ، همه در کوچه و کوچه باغ و خیابان پیاده میرفتند…..و مردم هم شهری تر بودند.
بعدها با شلوغ شدن شهر و پدیده ی ترافیک بود که راه رفتن در خیابان مشکل و مشکلتر شد.
ایده ی اقدام به ایجاد پیاده راه در مسیر رود-دره های تهران از زمانی که دکتر محمد امین میرفندرسکی و یار وفادارشان، خانم فتانه نراقی میرفندرسکی، تز شان را درمورد سر پل تجریش و مسیر مقصودبیک می دادند، مطرح بوده است. این دو بزرگوار بعد از انقلاب هم باز این فکر را در کادر”طرح کوهسران ” برای شهرداری تهران در سازمان زیباسازی مطرح کردند، و کار تا مراحلی از طراحی های اجرائی و حتی اجرا در مسیر مقصود بیک، از بازار تجریش تا اتوبان صدر، و از زیر آن تا قلهک و داوودیه و سپس تا برخی مراحل بعدی تا سه راه ضرابخانه و سید خندان، هم به پیش رفت. و از آنجا بود که ایده ی لزوم تقویت سبزینگی در طول مسیر رود-دره ها پا گرفت.
ایده ی هادی میرمیران هم در طرح جامع اخیر تهران از سرگرفتن همین ایده در مقیاسی وسیعتر ، ساختاری و جامع بود، که با تصویب طرح اکنون در دستور کار شهرداری قرار دارد.
اگر به روند تغییرات ساختاری تهران دقت کنیم، در مییابیم که شکل شهر تهران به تدریج عوض شده و کلا ۳ مرحله را پیموده است: در مرحله اول، سازمان فضائی تاریخی شهر تهران را داریم که بر اساس شکلگیری هستههای ۳گانه در امتداد یک محور شمالی جنوبی سرتاسری(مربع ناصری، شهر ری، تجریش) بوده که به تدریج فواصل بین آن در دوره رضا شاه و بعد پُر شده است . سپس سازمان فضائی شهر موجود و معاصر همراه با توسعه شهر شکل می گیرد که در آن پراکنش شعاعی با تمرکزهایی پراکنده و فضاهای فعالیتی اغلب خطی اتفاق می افتد و در این شهر، حرکت مدام مرکز شهر به سمت شمال اتفاق افتاده است. در مرحله سوم، و در روند تحول آتی، ساختار فضائی کلانشهر تهران گرایش به تکمیل الگویی شبکهای ناشی از شبکه بزرگراهی دارد که کل تهران بزرگ ۲۲ منطقه ای را پوشش می دهد. در مقیاس این شبکه، مراکز متعدد جدیدی به وجود خواهند آمد که تمرکز فعالیت و شهریت را در سراسر گستره کلانشهری تجدید خواهد نمود، و در این شرایطِ تغییر مقیاس یافته است، که محورهای اکولوژیک چند منظورهی سبز وباز تهران خواهند توانست به عنوان مکانهای اصلی وعمومی شهر ( و به صورت تلفیقی از عملکردهای زندهی شهری ) عمل نمایند.
اراضی بزرگ ذخیره تهران ، که مراکز جدید پیشنهادی برای کلانشهر تهران توسط میرمیران نیز برآنها قرار دارند، در محورهای اکولوژیک سرتاسری ادغام شدهاند؛ مراکزی که مقرر است از بار زیاد وارده بر مرکز سنّتی شهر تهران و بازار کاسته، در نقاط مختلف خارج از پهنه مرکزی مکانهائی را برای استقرار انواع کاربریهای عمومی، تجاری، اداری، سبز و فراغتی، تأمین کنند. بنابراین سعی در هر چه سبز و باز نگهداشتن این مراکز، که اکثراً در طرح بر روی اراضی نظامی فعلی تأمین شدهاند نیز از دغدغه های طراح بوده است، که توصیه های ضوابط پهنه بندی هم برای آن عرصه ” فعالیت و خدمات شهری با غلبه ی سبز و باز” است.
امروز، روح سبزتهران، محورهای اکولوژیک و ساختاری سرتاسری و کلانشهری رود های آن است. محور های دربند، درکه، دارآباد، فرحزاد، و -دره بالاخره کن، به عنوان مرز شهر تهران در غرب. این محورها، که باید به تدریج و در سکانس های گوناگون آن، طراحی ،احیاء و ایجاد شوند، با توجه به بستر طبیعی و جغرافیای بنیادی تهران، از هم اکنون اصل و پایه قرار گرفته اند. شهرداری تهران برای تمام آنها طرح هائی در دست تهیه دارد، و هدف از این دقت، و اولویت پرداختن به آنها در راستای ایجاد ساختاری ماندگار برای کلانشهر تهران، تسریع درایجاد تصویر ذهنی فراگیری برای شهروندان تهرانی از : گسترهی فضای کلانشهری، مکانهای فراغتی کلان و محلّی در شهر، بازکردن دید شهروندان برای حرکت در شهر، داشتن تصویری از امکان پیاده رفتن و استفاده از دوچرخه در شهر تهران و محلات آن، استفاده از مکانهای مناسب برای پرداختن به خرید، تفریح و فرهنگ به طور همزمان، و بطور کلّی ارتقاء کیفیت و تنوع زندگی در شهر تهران، در مقیاسهای مختلف و در ابعاد چندعملکردی بوده است.
در نقشه های طرح جامع ،هادی میرمیران برای هر محور ۳ نقشه کشید: یکی نقشه تحلیل وضع موجود، و سکانس های آن، دوم ،طرح پیشنهادی برای ساماندهی هر محور و اراضی عمومی ترسیم شده در داخل آن، و سوم، نقشه راه های پیاده ممتد و پیوسته که حدود مکانهای عمومی و فضاهای سبز پیشنهادی، و غیره را نشان می دهد.
اما مرحله ای دیگر از طراحی و اجرای پیاده راه ها را هنوز در پیش رو داریم: راه هائی که از داخل محلات موجود به محورهای پیاده راهی و سبز اصلی وصل می شوند و هنوز باید روی تک تک آنها فکر کرد
در واقع هنوز طراحی این محورها و قابل زندگی و سرزنده کردن آنها تماما در پیش روست. و مسئله هم در اینجا، طرح این مبحث در میان دوستداران تهران و ایجاد زمینه برای گونه ای هم اندیشی برای برداشتن گام های درست، یا به بیان بهتر، بر نداشتن گام های غلط در راه شکل دادن به این محور های چند عملکردی، و منجمله محورهای پیاده بزرگ تهران است.
مشاورین طرح های تفضیلی در برخی مناطق تهران، مانند منطقه ۳ ،توجه ویژه به محور های پیاده در اطراف رودخانه ها داشته اند و ضوابط خاصی برای ساخت و ساز در دو طرف رودخانه داده اند: اولا، نوع پهنه را به صورت نواری M پیشنهاد کرده اند، یعنی استفاده مختلط، برای ایجاد سرزندگی، در ثانی، پیشنهاد کرده اند که ساختمانهای مسکونی بچرخند و رو به رودخانه داشته باشند، یعنی از منظر طراحی شهری، دید و منظر یکنواخت تر و آرام تری در حاشیه رودخانه به وجود بیاید.
به نظر من نگاه جامع و وسعت طلب تک تک ما به این محورها و پیاده راه ها، و تسری این نگاه به تمام مسیر هائی که در طول این ستونهای سرتاسری فضای عمومی ممکن است بتوانند به حرکت پیاده و فضای سبز و باز لازم برای آن اضافه و کمک کنند، باید به دغدغه تمام شهروندان تهرانی تبدیل شود. در روند این کار، به کار بردن ابتکارات بدیع و در ضمن اصیل در مقوله ی طراحی محیط و منظر لازم خواهد بود. چه بسا بهتر باشد از هزینه های بالا و انباشتن فضا از سیمان و سنگ و چراغ های رنگی بپرهیزیم و زرق و برق و کاشی را هم برای جاهای دیگر بگذاریم.
این مسیر ها باید یک به یک ، و در هر مقطع یا سکانس ، با توجه به تعداد زیادی از ابعاد و مسائل پایه ای طراحی شوند.
در اینجا نکته ی اساسی همانطور که اشاره شد، توجه به طبیعت و جغرافیای شمالی جنوبی تهران است . بستری که از کوه بلند البرز نشات می گیرد، به کوهپایه ها می رسد، از تپه های آبرفتی مرز شمال تهران می گذرد، و وارد دشت تهران می شود که شهر صفوی در ابتدا در آن شکل گرفته است، و باز به سمت شهر باستانی ری ادامه می یابد. و پس از آن زمین های غنی کشاورزی است که شهر را تغذیه میکند….موضوعی که همه به عنوان بدیهیات همیشه دانسته اند، اما قبل از این کمتر کسی به آن توجه ساختاری کرده است. البته بنده در گزارش طراحی شهری طرح جامع اخیر با این مبانی جلو رفته ام، ولی این گزارشات هنوز نه کامل اند، نه مصوب، و نه منتشر شده و در اختیار عموم.( اینکه توی شهر می شود کاشت/ اینکه می توان با غ میوه کاشت بدون دیوار/ترمیم دیواره های مسیل ها و برگرداندن رودخانه سر جایش/ )
مهندس محمد بهشتی در مقاله ی بلند خود تحت عنوان ” روایت تهران ” مطرح می کند که چگونه در سرزمین ایران، گسل به معنای آب است و هرجا گسل باشد آب پدیدار میشود. می گویدگسلها همچون ترکهایی در کوزه هستند که آب از آنها به بیرون تراوش میکند. آبی که در لایههای زیرزمین در ارتفاعات کوهستانی ]البرز[ جمع میشود از طریق شکافهایی که به واسطهٔ گسلها در سطح زمین ایجاد میشود به بیرون تراوش میکند و چشمهها و جویبارهایی را که از دل زمین میجوشند پدید میآورد. و ادامه می دهد که در اثر سیلابها، درههای هفتگانهٔ و همچنین تپههای تهران پدید آمدند. تپههای تهران، ادامهٔ چین خوردگیهای زمین نیستند، بلکه حاصل انباشته شدن رسوبات سیلابها هستند. بر اثر بارگذاریهای سیلابها، چشمههایی که از دل گسلها میجوشیدند زیر رسوبات دفن شدند و دیگر برروی زمین جاری نشدند، تا آنکه بعدها، ساکنان این سرزمین توانستند با ابداع و تکامل فنآوری قنات، دوباره به سرچشمههای جاری از دل گسلها دسترسی پیدا کنند. بهشتی می گوید: در تهران، برخلاف تصویر عمومیای که همواره از قنات ترسیم میشود که آب را از سفرهٔ آب زیرزمینی به سطح زمین میآورد، قناتها در حقیقت کانالهایی هستند که منبع تأمین آب آنها، چشمههایی است که در طول هزاران سال در زیر لایههای آبرفتی سنگین پاییندستِ کوهها پنهان شدهاند و دوباره، به این ترتیب، انسان آنها را بر روی زمین جاری کرده است.
کسی نمی داند زیر زمین در تهران چه خبر است و هر سال کرور کرور بزرگراه و برج ساخته می شود و راه آبهای سرگردان البرز را سد میکند.
محورهای ساختاری- طبیعی شهر تهران کجایند؟ و چگونه فضاهائی باید باشند؟
تهران دارای ساختاری شعاعی حاصل از حرکت شریانیهای اصلی از مرکز به سوی اطراف و بالعکس بود و شبکه بزرگراهها بر این ساختار مینشستند و در نقاطی هم آنرا قطع میکردند.
ماهیت این محورهای رود –درّهای چند بعدی است، و هدف از آنها دگرگون کردن کامل تصویر ذهنی از شهر موجود است. بر اساس طرح های جدید توسعه شهری، این محورها قرار است نه صرفا دره های بزرگراهی ، بلکه از نظر عملکردی به اصلی ترین مکانهای جذاب “فراغتی و گردشگری ” ، و نیز “فعالیتی” و فرهنگی” کلانشهر تهران تبدیل شوند. در حالیکه تا به امروز این رود – درّهها تنها دالانهایی بودهاند، مکان عبور بزرگراهها.
البته، در دو دههی اخیر تدریجاً فضاهای سبز ی در اطراف این بزرگراهها ایجاد شد، که به ارزش فضائی آنها افزوده است، اما برای حضور انسان در این درّهها، و برای خارج کردن آنها از حالت”لبه شهری” و تبدیل آنها به محور حیاتی شهر هنوز دید لازم به وجود نیامده است. در واقع، علت این مغفول ماندن، لبهی شهری فرض شدن رود درّهها در ساختار کالبدی و نظام فضائی تقسیمات مناطق است، در حالیکه از منظر ساختار طبیعی شهر، این محورها اولا باید امتداد خود را به سمت جنوب باز یابند، و در ثانی در وسط فضای شهری منطقه تصوّر شوند. و بعلاوه، از نظر طراحی شهری، محور و ستون فقرات جریانهای حرکتی(حمل و نقل)، اجتماعی، محیطی( آب روان و سبزینگی)، فرهنگی- ورزشی، و عملکردی- فعالیتی ( شامل فضای سبز و گردشگری و حتی تجاری) قرار گیرند. در این زمینه و بستر است که ایجاد پیاده راه های دارای امتدادهای طولانی، و در عین حال محلی، در سرتاسر و در سکانس های مختلف این محورها مطرح می شود.( عبا س آباد کتابخانه ملی/ تپه های لویزان/ پردیسان/ تا چیتگر در غرب…)
( و در مراحل بعدی، کشیدن راه های پیاده در کنار کوچه و خیابان های موجود، از محله ها به سمت این محور ها / و درست کردن جاهائی برای نشستن: مانند تالار و کوشک های بزرگ و کوچک با چار تا یا ۱۲ تا ستون چوبی و یک سقف سبک و جا برای نشستن…/ چمن نه/ بلکه درخت، و آنهم درخت چنار ،و باغ میوه،و درخت بید، تبریزی/ و ایجاد باغچه هائی مردمی که افراد هر محل بتوانند بیایند و در آنها باغبانی کنند و صیفی بکارند و گل پرورش دهند/…و غیره. )
در این میان، آوردن طبیعت به داخل کلانشهر باید چنان ماهرانه و دوراندیشانه تدارک دیده شود که چشم انداز طولانی مدت سازمان فضائی کلانشهر از آن متاثر شده، بهره گیرد.( نگاه کنید به” ۱۰ پیشنهاد برای پاریس بزرگ” که با تغییر مقیاس، بنیاد نگرش به کلانشهر را نیز تغییر داد. در این مسابقه که ایده های ۱۰ نفر از مهمترین معماران و شهرسازان جهان را برای پاریسی قابل زندگی تر در آینده به نمایش گذاشت، رویکردهای زیبائی با طبیعت و آوردن آن به داخل بافت و زندگی شهری ارائه شدند. )
اگر شهرداری از ساخت و ساز در فضاهای باز عمومی و پارکها و حریم های موجود خودداری کند، نیمی از مشکل حل خواهد شد. نیم دیگر نیز می تواند با صرفه جوئی درگلکاری کمتر، و در عوض ایجاد پیاده راه های ساده و امن، یعنی در حاشیه های نسبتا دور بزرگراه ها و با رعایت اختلاف سطح ، حاصل گردد.
حال باید گفت که طراحی و تجهیز این محورها، به عنوان سخن اصلی طراحی شهری در چارچوب بینشی جدید برای مداخله در سازمان فضائی کلانشهری تهران ( که باید گفت متاسفانه درارائهی طرح جامع، تحت الشعاع مسائل اصلیتر پهنهبندی و مقررات ساخت و ساز قرار گرفت و آنطور که باید بدان نپرداختیم)، از مهمترین وظایف امروز ماست، و باید در دستور کار شهرداری تهران قرار گیرد.
این ضرورت هنگامی بیشتر احساس میشود که میبینیم اقدامات پراکنده بر روی اراضی تشکیل دهندهی این رود درّهها واطراف آنها، و ساخت وسازهای ناهماهنگ، از هم اکنون به “سیمائی منسجم” که هدف طرح جامع بوده است، آسیب رسانده و میرسانند. اگر هدف از طراحی رود درّهها – که باید در آینده – و در سکانسها و مقاطع مختلف هر رود – درهّ بیشتر در جزئیات دقیق شود، ایجاد فضائی هماهنگ و منسجم باشد، در اینصورت ضرورت دارد برای این کار ضوابط و مقرراتی راهنما، براساس پیشنهادات ساختاری طرح جامع تهیه شود.
باشد که مطرح شدن این مهم در جمع بهترین متخصصان طراحی شهری کشورمان، راهی را در افق بگشاید!